آموزش الکترونیکی در ایران آش شله‌قلمکار است
آموزش الکترونیکی در ایران آش شله‌قلمکار است
مهرماه سال ۱۴۰۱ حداقل باشکوه‌تر از ۲ مهرماهی که در سکوت و تعطیلی مدارس و حتی دانشگاه‌ها از سرگذراندیم، برگزار شد. نظام آموزش آنلاین تا حد زیادی کنار رفت و باز بوی بازی بچه‌ها در مدرسه به مشام رسید! دکتر الهام اکبری درباره این دوسال سخت آموزشی با ایسنا گفتگو کرد.

ایسنا ـ سهیلا صدیقی: نظام آموزش آنلاین همزمان با آغاز پاندمی در ایران روی روال افتاد. روندی که آزمون و خطای زیادی داشت و در کنار دانش‌آموزان، والدین را هم به شدت درگیر درس و بحث کرد. حتی معلم‌های مدرسه و استادان دانشگاه در ابتدای امر، نسبت به روال آموزش آنلاین آگاه نبودند و بعد از آن هم وارد چالش‌های متفاوتی شدند. این روزها حتی در فضای مجازی از کلاس سومی‌ها و چهارمی‌هایی صحبت می‌شود که مهرماه امسال برای اولین بار به مدرسه رفتند وخیلی‌ها معتقدند از سواد کافی برخوردار نیستند.

دکتر الهام اکبری، مدرس و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس است. او دانش آموخته رشته «یادگیری الکترونیکی» و فارغ‌التحصیل دانشگاه «اوترخت» هلند است. با خانم اکبری درباره دو سالی که در حوزه آموزش در بستر فضای مجازی رخ داد، گفتگو کردیم. دو سالی که خانم اکبری از آن به خوبی یاد نمی‌کند.

خانم دکتر! تعطیلی مدارس و دانشگاه‌ها در دوران کرونا لایه‌های پنهانی هم داشتند که شاید ما هیچ‌وقت آنها بررسی نکردیم. در ابتدای امر، تحلیل شما از فضای آموزشی کشور که در بستر فضای مجازی شکل گرفت، چیست؟

واقعیت این است که «کوید ۱۹» یک بحران بود و در زمان وقوع بحران هم ما توقع یک تصمیم و مدیریت منطقی و یا بی‌عیب و نقص را از سوی مسئولان نداریم. اینکه آموزش و پرورش اجازه نداد، روند آموزش در کشور تعطیل شود، قابل تقدیر است اما این وزارتخانه با مقوله بسیار حساس و پیچیده آموزش،‌ یک برخورد سخت آیین‌نامه‌ای کرد؛ حتی نظام آموزش عالی هم دقیقا این کار را انجام داد. یعنی بدون اینکه برای معلمان مدرسه و استادان دانشگاه آموزش لازم برگزار شود، آیین‌نامه‌ای ابلاغ و گفته شد که مثلا از فلان روز، از طریق فلان شبکه آنلاین باشید و یادگیری الکترونیکی را آغاز کنید. این در حالی است که نتایج چند مطالعه معتبر بین‌المللی نشان می‌دهد که عموما معلمی که در برگزاری کلاس حضوری موفق است،‌ الزاما نمی‌تواند در اداره کلاس آنلاین هم موفق باشد؛ مگر اینکه آموزش‌های لازم را دیده باشد. در دوران کرونا،‌ ما افراد را ملزم کردیم که به سمت آموزش الکترونیکی بروند و یا مجبورشان کردیم که از پلتفرمی مشخص برای آموزش استفاده کنند. مثلا آموزش و پرورش مدارس دولتی و دانش‌آموزان آن را را ملزم به استفاده از برنامه «شاد» و مدارس غیرانتفاعی بیشتر سراغ «اسکای‌روم» و شبکه‌های اجتماعی مثل «واتساپ» رفتند. در سیستم آموزش عالی هم نرم‌افزارهای مشخصی تعریف شد.

حالا همه این‌ها در حالی بود که ما زیر ساخت‌ها و ابزارهای مناسب و لازم در اختیار افراد قرار ندادیم. ما دانشجویی داشتیم که هیچ دستگاهی برای اتصال به اینترنت نداشت یا اگر دستگاه داشت، اینترنت نداشت و یا اینترنت پر سرعت نداشت. یعنی ما در حوزه سخت افزار و نرم افزار مشکلات متعددی داشتیم اما افراد آموزش‌دهنده و فراگیر را وادار کردیم که وارد سیستم آموزش آنلاین شوند.

این در حالی است که در این برهه بیشتر درباره دانش‌آموزان صحبت شد و کمتر کسی به سطح آموزش عالی بها داد.

بله؛ در سطح آموزش عالی چه اتفاقی افتاد؟ در سطح آموزش عالی بسیاری از اساتید خیلی خوب ما اصلا با تولید محتوای دیجیتال آشنا نبودند. آنها در بدو کار محتوای آموزشی را روی کاغذ می‌نوشتند، از آن عکس می‌گرفتند و بعد در اختیار دانشجو قرار می‌دادند. در واقع اگر شبکه‌های اجتماعی نبودند، ما نمی‌توانستیم به این راحتی آموزش آنلاین را ادامه دهیم. این شبکه‌ها در سطح آموزش عالی واقعا یک بازوی کمکی شدند. شبکه‌های اجتماعی حتی بیشتر از «LMS»ها موفق بودند. با این‌حال معلم‌های دانشگاه کم‌کم یاد گرفتند که محتوای دیجیتال تولید کنند. محتواهایی که در راستای آموزش همزمان و یا ناهمزمان بود.

ببینید، اشتباه این بود که ما فکر می‌کردیم، باید تمام شرایط آموزش حضوری و فیزیکی را وارد فضای آنلاین آن هم از نوع یادگیری الکترونیکی همزمان کنیم. یعنی با همان زمان‌بندی و استانداردی که در مدرسه و دانشگاه داشتیم عمل کردیم فقط بعد مکان را حذف کردیم و این فاجعه است. چرا؟ چون ما قواعد و استانداردهای یادگیری الکترونیکی را بلد نبودیم و در این مدت واقعا شوخی‌های زیادی با آن کردیم. اساسا ویژگی یادگیری الکترونیکی در انعطاف‌پذیری و شخصی‌سازی آن است. یعنی هر فراگیر با توجه به شرایط شخصی خودش و محدودیت‌هایش آموزش ببیند اما کاری که ما کار کردیم، این طور نبود.

مهارت‌ها و تدریس در فضای برخط کاملا متفاوت است، عموم مدرسین با این مهارت‌ها آشنایی کافی نداشتند لذا مدرس برای خودش صحبت می‌کرد و اصلا نمی‌دانست فراگیری در کلاس حضور دارد یا نه! نکته دیگر این است که یادگیری الکترونیکی همزمان برای ۲ ساعت است؛ نه ۸ ساعت! این نوع از آموزش و یادگیری اصلا نمی‌تواند و نباید،‌ جایگزین آموزش حضوری باشد اما ما این کار را کردیم و چقدر آسیب داشتیم. نتیجه این نوع مواجهه شد افت تحصیلی فراگیران، افزایش خشونت و پرخاشگری در دانش آموزان و…

به نظر می‌رسد که ما در حوزه یادگیری الکترونیکی خیلی بی‌سواد هستیم و تازه داریم آن را یاد می‌گیریم.

هنوز هم یاد نگرفتیم.

خانم دکتر! موضوع اینجا بود که ما وارد سیستمی شدیم که نه دانش‌آموز و نه معلم و استاد دانشگاه هیچ آگاهی نسبت به آن نداشتند و در واقع نابلد بودند.

ما مثل خیلی چیزهایی که با آن شوخی می‌کنیم، اینجا هم همین برخورد را داشتیم. وقتی یک تکنولوژی وارد می‌شود اما فرهنگ و توانمندی آن وجود ندارد،‌ اختلال به وجود می‌آید. ما در واقع یادگیری الکترونیکی و انواع آن را فهم نکردیم. البته این علم در دنیا هم تا حد زیادی جدید است و هنوز زوایای زیادی از آن کشف نشده است. اینکه می‌گویم یادگیری الکترونیکی را یاد نگرفتیم، یکی از دلایلش این است که کسانی که در این رشته درس خوانده‌اند، در ایران تعدادشان به شدت کم است. عموم افرادی هم که وارد این رشته شده‌اند، اغلب مهندس کامپیوتر و یا برق‌ هستند. در واقع عرصه اصلی این رشته نزد مهندس‌هاست اما این یادگیری الکترونیکی سه بعد مهم دارد که از تکنولوژی،‌ محتوا و طراحی تشکیل می‌شود؛ سه بعدی که در نهایت منجر به یادگیری می‌شوند. ما فقط بعد تکنولوژی را در نظر گرفتیم اما صرف اینکه من وارد یک شبکه اجتماعی شوم و سخنرانی یا تدریس کنم، ‌یادگیری اتفاق افتاده است؟ آیا صرفا با اتکا به تکنولوژی می‌توانیم تدریس موفقی داشته باشیم؟ یادگیری یک پروسه بسیار پیچیده است.

هرچند که باید توجه داشت موضوع نحوه تدریس و عدم سخنرانی در کلاس درس ربطی به کرونا ندارد و به طور کلی در دنیای امروز آموزشی که مبتنی بر سخنرانی باشد، منسوخ شده است و ما باید به آن یک «نه» بزرگ بگوییم! آموزش در همه سطوح باید دو طرفه باشد اما چون سخنرانی راحت‌تر است، آن را در فضای آنلاین هم پیاده می‌کنیم. مثلا معلم برای خودش در فضای آنلاین سخنرانی می‌کرد، در حالی که دانش‌آموز و دانشجویش در بازار و مهمانی است.

یک استاد توانمند، استادی است که دانشجو را وادار به مشارکت کند. اگر تعامل بین معلم و دانش‌آموز نباشد،‌ دیگر اسمش آموزش آنلاین نیست، بلکه یک‌جور آموزش از راه دور است؛ انگار رادیو روشن باشد.

شاید یکی از دلایلی که ما یادگیری الکترونیکی را یاد نگرفتیم و حتی خودمان را ملزم به یادگیری نکردیم،‌ این بود که شرایط را موقت می‌دیدیم. فکر می‌کردیم، این یک دوره کوتاه است که فقط باید با کم‌ترین آسیب از آن عبور کنیم اما الان فهمیدیم که چقدر بلد نیستیم.

ای کاش واقعا این‌گونه بود و ما می‌فهمیدیم بلد نیستیم. اگر به این فهم رسیده بودیم، شرایط حتما بهتر بود. اتفاقا ما فکر کردیم که چقدر خوب یادگیری الکترونیکی را اجرا کردیم و چقدر هم موفق بودیم. عموما در مدرسه‌ها به خصوص کلاس اول و دوم که این‌طور بودند که معلم سوال می‌پرسید و مادرها هم پاسخ آن را تایپ می‌کردند و دست آخر معلم به فعالیت مادر امتیاز می‌داد. یعنی مادر جواب می‌داد و بچه امتیاز می‌گرفت. یادگیری‌ها در این مدت به شدت کاهش پیدا کرده است. اگر هم در برخی شرایط پایین نیامده، نتیجه زحمت آن مادر بوده است. خود من، سال گذشته تمام وقتم را برای فرزندم گذاشتم. والدین مجبور بودند، کنار بچه‌ها باشند.

آموزش آنلاین، یک آش شله‌قلمکار بود که حتی دانش‌آموز کلاس اول را واردش کرده بودند. شما مادر و پدر نابینا یا معلول را در نظر بگیرید؛ این‌ها باید چکار می‌کردند؟ اتفاقا یادگیری الکترونیکی برای همین محدودیت‌ها آمده است اما ما چکار کردیم؟ آموزش و پرورش در این دو سال موظف بود که به تمام دانش‌آموزان و معلمان ابزار یادگیری مثل گوشی و تبلت بدهد اما نداد! بعد ما خوشحال بودیم که چند آدم خیَر آمدند و به دانش‌آموزان تبلت می‌دهند! در شرایطی که به یک نفر دو تا گوشی می‌رسید و به یک نفر هیچ! اما آموزش و پرورش همه این‌ها را نادیده گرفت.

ما در این مدت حتی اصرار داشتیم که روستایی‌ها را هم وارد فضای یادگیری الکترونیکی کنیم. کدام سیستم و اصول آموزشی به ما اجازه می‌دهد که یک نسخه آموزشی را برای همه بپیچیم؟ ما حق این کار را نداشتیم فقط آجرهایی که روی هم چیدیم که یک خانه بسازیم اما به این فکر نکردیم آن خانه چقدر راحت فرو می‌ریزد. به زعم بنده،‌ عدالت آموزشی از مهم‌ترین سطوح عدالت به حساب می‌آید ولی در این مدت تعداد افراد بازمانده از تحصیلمان افزایش پیدا کرد و ما این را نادیده گرفتیم.

فکر می‌کنید،‌ مسئله تعطیلی مدارس تا چه حد آموزش در این مدت آسیب زد؟

دنیا به سمتی رفته که انتقال یک‌طرفه اطلاعات در فرآیند آموزشی اهمیتش را از دست داده و آنچه مهم است،‌ تعامل و تبادل اطلاعات است. همان‌زمان که تازه داشتیم از شوک پاندمی درمی‌آمدیم، سازمان بهداشت جهانی اعلام کرد که اولین جایی که باید باز شود مدرسه و آخرین جایی که باید بسته شود، مدرسه است. ما در ایران چه کار کردیم؟ اولین جایی که بستیم، مدرسه بود و آخرین جایی هم که باز کردیم، مدرسه بود. و این خیلی غم‌انگیز بود که برای این موضوع به هر جا چنگ زدیم، با مقاومت تمام همراه بود. رستوران و پارک‌ها  بودند اما مدارس تعطیل بودند. پدر و مادرها هم مخالف گشایش مدارس بودند؛ هم اینکه به شدت کرونا هراسی داشتند و دیگر اینکه نگران پایین آمدن قدرت تعامل بچه‌هایشان نبودند. والدین ما نگران جسم بچه‌ها بودند اما به روان بچه‌هایشان فکر نمی‌کردند.

خیلی از والدین فکر می‌کردند،‌ همین که بچه‌هایشان سواد خواندن و نوشتن پیدا کنند،‌ کافی است در حالی که بچه‌ها در مدرسه فقط درس نمی‌خواندند؛ بازی‌ می‌کردند، ورزش می‌کردند اما در دوران کرونا عملا این‌ها را از دست دادیم. بچه‌ها حتی نظم را یاد نگرفتند و والدین این‌ها را به عنوان آسیب نمی‌شناختند.

واقعیت این است که یادگیری برای بچه‌ها مهم است اما تعامل با هم‌سالان مهم‌تر است و باید باشد. ما تعامل و رشد روحی دانش‌آموزان را نادیده گرفتیم. ببینید ما برخوردی در این مدت با آموزش داشتیم که منجر به فاجعه‌ شد و نتیجه‌اش سال‌ها بعد دیده می‌شود. در سیستم آموزشی ما به درست یا غلط معلم اقتدار دارد. معلمی که همیشه اقتدار و احترام داشت در این دو سال شرایطش تغییر کرد؛‌ چگونه؟ معلم مشغول تدریس در فضای آنلاین بوده و یکباره مادر دانش‌آموز وارد شده و با معلم بحث و دعوا می‌کرد. یا مثلا معلم، دانش‌آموزی را دعوا یا تنبیه کرده است و مادر مداخله کرده و گفته حق ندارید با دختر من دعوا کنید؛ یا حتی وارد محتوای آموزشی شده و گفته مثلا دوست ندارم بچه‌ام فلان درس را یاد بگیرد. بخشی از این اقتدار برای معلم لازم بود. این مداخلات که جلوی دانش‌آموز انجام شد،‌ عواقب خوبی نخواهد داشت.

از دیگر آسیب‌هایی که داشتیم این بود که مادری که فرزند بزرگ‌تری داشته و برایش گوشی هوشمند خریده است، نمی‌داند فرزندش در فضای مجازی چه کار می‌کند؟ اصطلاحا گفته می‌شود که برای پدر و مادر نامرئی می‌شود. یا مثلا والدینی که سواد لازم نداشتند، می‌گفتند بچه‌هایمان دیگر از ما حساب نمی‌برند و مشخصا می‌گویند تو این چیزها را بلد نیستی! ما اقتدار والدین را هم زیر سوال بردیم در کنار آن حتی به خانواده‌هایی که شرایط اقتصادی بدی داشتند، هزینه اینترنت و گوشی تحمیل کردیم.

حالا به نظر شما باید چکار کنیم؟

پاسخ دادن به این سوال واقعا کار راحتی نیست. سیستم آموزشی ما فارغ از دوران کرونا یا پسا کرونا باید بفهمد مسیری را که طی می‌کند، باید تغییر دهد. آموزش و پرورش تقریبا هیچ دغدغه‌ای در این باره ندارد و این دغدغه شما به عنوان رسانه است و این خیلی عجیب است. آموزش و پرورش باید پاسخ دهد که در این مدت چند مطالعه درباره یادگیری الکترونیکی داشته است و یا مطالعه چند متخصص را در این زمینه مبنا قرار داده است؟

شما درباره سیتم یادگیری الکترونیکی در کشورهای پیشرفته هم اطلاعاتی دارید؟ آیا آنها هم با چالش‌های مشابه ما مواجه بودند؟

من با عبارت کشورهای پیشرفته مشکل دارم. به آنها نمی‌گویم پیشرفته و ترجیح می‌دهم از لفظ کشورهای غربی استفاده کنم. اما در این زمینه باید بگویم با اینکه کشورهای اروپایی و غربی زیرساخت‌هایشان بسیار قوی‌تر از زیرساخت‌های ماست و حساسیت فرهنگی‌شان هم  ممکن است از ما کمتر باشد و شناخت و فهم دقیق‌تری از اجرای و دوره‌های یادگیری الکترونیکی داشتند اما کمتر از ما به سراغ این روش رفتند؛ همانطور که پیش‌تر هم اشاره کردم آنها در اولین فرصت مدارس حضوری را باز کردند و ترجیح دادند که دانش‌آموزان در مدارس به صورت حضوری آموزش ببینند یا حداقل از آموزش از راه دور استفاده کردند نه یادگیری الکترونیکی!