دکتر سعیدرضا عاملی رئیس دانشکده مطالعات جهان در مصاحبه با فارس:
تجاوز نظامی اخیر رژیم صهیونیستی به کشور عزیزمان ایران را نه‌تنها نمی‌توان از طریق تاریخ خصومت‌های این رژیم با جمهوری اسلامی ایران درک کرد، می‌توان گفت بدون داشتن چشم‌ حقیقت‌جو راجع به ماهیت نظام سلطه غرب و ویژگی‌های ذاتی‌ آن نیز درک و تحلیل چنین تجاوزی به نتایجی غیرواقع‌بینانه منجر می‌شود.

آنچه عملاً در میدان و بر روی زمین در حال وقوع است، صرفاً مرحله‌ای آشکارتر و از جنبه دیگر، روان‌شناختی‌تری است که نه با رویارویی‌های نظامی متعارف، بلکه با تشدید تکنیک‌ها و راهبردهای «جنگ ترکیبی محاسباتی» قابل‌تحلیل است.

جنگ‌های ترکیبی، جنگ‌های پیچیده‌ای است که از یک‌طرف سنت قدیمی در جنگ است که ترکیب می‌کند بین جنگ نظامی و جنگ روانی، از طرف دیگر، در بستر رقومی شدن و هوشمند شدن جنگ‌های نظامی و جنگ‌های روانی شناختی، وجه مشترکی به وجود آمده که می‌توان از آن تعبیر به “جنگ ترکیبی محاسباتی” کرد.

در جنگ‌های محاسباتی، مختصات محاسبه شده باهدف فروریختن و تسلیم دشمن فرضی صورت می‌گیرد. در جنگ‌های محاسباتی هم عملیات نظام از ظرفیت هدایت شده رقومی و هوشمند و در مقیاس ریزفناوری های جدید، از ظرفیت کوانتومی برخوردار است و هم جنگ‌های شناختی و فرهنگی از ماهیت محاسباتی هدف‌مند برخوردار است. چندلایه‌ای بودن این نوع جنگ‌ها طیف متقارن و غیرمتقارنی از اقدامات را شامل می‌شود که به نمونه‌هایی که بر علیه جمهوری اسلامی ایران صورت‌گرفته است اشاره می‌شود:

۱) تحریم‌های اقتصادی و ارتباطی و حتی امور مرتبط با حوزه سلامت و درمان باهدف ایجاد فضا و احساس ورشکستی اقتصادی همراه با توسعه فقر و بینوایی و بی‌ارزش کردن پول ملی با تورم‌های وارداتی به کشور است. در حوزه سلامت، مستأصل کردن مردم به لحاظ بهره‌مندی از داروهای خاص برای مثال در بیماری‌های سخت مثل بیماران پروانه‌ای (با جمعیت کم ولی به لحاظ عاطفه اجتماعی بسیار حساس و نمادین) و بیماری‌های شایع مثل بیماری قند یا دیابت که در ایران بیش از ۵ میلیون مبتلا به آن هستند و در صورت کمبود انسولین، می‌تواند یک بحران در حوزه سلامت به وجود آورد، می‌توان سخن گفت. تحریم‌ها قطعاً یک نوع راهبرد نظامی و محاسباتی در جنگ‌های ترکیبی محسوب می‌شوند که هدف آن ایجاد ورشکستی در نظام‌های سیاسی هدف و تقویت “احساس تنهایی ملی” است. .

۲) جنگ روانی باهدف کاهش سرمایه اجتماعی و اعتماد ملی و جداسازی مردم از نظام سیاسی، این جنگ هم طیف بزرگی از اقدامات را در ۴۶ سال گذشته در برداشته است و در دوره جدید نیز با نمادین‌کردن فساد در ایران و تعمیم آن به همه مسئولین کشور، مسیر کاهش دلبستگی و همبستگی را دنبال کرده‌اند.

۳) ترور هدف‌مند افراد اثرگذار جامعه، گسترده‌ترین حجم ترور در جمهوری اسلامی ایران توسط گروهک منافقین صورت گرفت و به نظر می‌رسد همچنان این گروهک آموزش‌دیده در اسرائیل، کارگزار بسیاری از ترورهای فراگیر در ایران عزیز است. با نگاهی به مستندی در مرکز اسناد انقلاب اسلامی، لیست طولانی از ترورهای هدف‌مند که اولین آن با ترور محمد ولی قرنی (رئیس ستاد کل ارتش اسلامی) در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ آغاز شد و با ترور شخصیت‌های کلید و مهمی مثل شهید مطهری، شهید بهشتی و رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر، شهید رجائی و شهید باهنر و سپس لیستی از ۱۷ هزار شهید که هر کدام برگزیدگانی از انقلاب بودند ادامه پیدا کرد و در طول ۴۶ سال بعد از انقلاب مسیر ترور شخصیت‌های بزرگ، نه فقط برای ازبین‌بردن آن شخصیت، بلکه برای ایجاد ترس و احساس بحران و “احساس نداشتن‌ها و از دست‌دادن‌های بزرگ” صورت‌گرفته است.

ترورهای اخیر که در قالب جنگ رژیم صهیونیستی نسبت به سران قوای نظامی و دانشمندان برگزیده فیزیک هسته‌ای ایران صورت گرفت، از جنس همان ترورها و با همان هدف یعنی ایجاد خلأ، ترس و “احساس بی‌پشتوانه بودن یک ملت” صورت گرفت است.

۴) ایجاد شکست در دیپلماسی و مذاکره، دیپلماسی خود نماد قدرت یک کشور است. شکست در دیپلماسی نیز بخشی از جنگ‌های ترکیبی است که “احساس عدم توانائی در حل مسائل بین‌المللی” را برای یک ملت به وجود می‌آورد. شکست ایجادکردن در دیپلماسی رسمی یعنی تقویت “احساس تنهایی و عدم توانائی در توسعه ارتباطات بین‌المللی” است. این بار در زمان مذاکره که به شهادت تجربه تاریخی به تعبیر رهبر حکیم انقلاب، توطئه بنام جنگ رژیم اسرائیل بر علیه مردم شریف ایران طراحی شد که این یکی از نمادهای فروپاشی نظامات بین‌المللی به‌حساب می‌آید.

۵) سیاست ارعاب و بازدارندگی – ترس فراگیر: گزاره “پیروزی از طریق ترس‌آفرینی”، بنیان اصلی جنگ شناختی را تشکیل می‌دهد. اسرائیل غاصب در تاریخ جنگ‌های خود در منطقه همواره خود را به‌عنوان کانون قدرت بزرگ و به‌تبع “خلق فضای ترس بزرگ” برای همگان را به وجود آورده است. کشتار دیر یاسین و سایر روستاها برای ایجاد رعب و وحشت فلسطینیان در جنگ اول اعراب و اسرائیل، حملات برق‌آسا به فرودگاه‌ها در جنگ دوم اعراب و اسرائیل در ۱۹۶۷، دکترین داهیه در نابودی کامل حومه جنوبی بیروت در ۲۰۰۶ برای ترساندن حرب الله و ده‌ها رفتار ترس آفرین دیگر که به‌نوعی نمادسازی قدرت و ایجاد ترس در جبهه مورد هدف را دنبال می‌کند، نمونه‌های این راهبرد شیطانی است. در همین راستا، نظام صهیونیستی اسرائیل، بارها دست به ترور رهبران حزب‌الله، حماس و جمهوری اسلامی ایران زده است تا به‌نوعی به‌عنوان یک غول وحشتناک جلوه کند و جرئت عمل و ابتکار عمل را از حریف بگیرد.

۶) جنگ شناختی و دست‌کاری اطلاعات و نفوذ سایبری، رویکرد رژیم اسرائیل به‌شدت بر شکل‌دهی روایت‌ها، سوءاستفاده از شرایط عمومی و تشدید نارضایتی در جامعه ایران، متکی بوده است که در دوره جدید سه هدف اصلی را دنبال می‌کند: ۱) تضعیف انسجام اجتماعی یا جلوگیری از شکل‌گیری همبستگی، ۲) القایِ تفکیک دولت از ملت از نظر ذهنی و روانی و ۳) ایجاد حس استیصال و تشدید سردرگمی و تشویش همه تاکتیک‌ها ذکر شده شش‌گانه، حوزه احساس و ادراک را هدف‌گیری می‌کند و هدف راهبردی آن “فروریختن احساسات و هیجانات و به دنبال تغییر در حوزه شناخت” ملت‌ها و حتی دولت‌ها و کارگزاران نظام‌های سیاسی است.

جنگ ترکیبی دارای هفت مرحله متوالی است و مطمئناً با تداعی مراحل آن با زمینه خاصِ تجاوز رژیم اسرائیل به کشور، مصادیق گسترده آن به ذهن متبادر می‌شود.

مرحله اول این نبرد، جنگ نامتقارن غیرنظامی شامل اقدامات اطلاعاتی، اخلاقی، روانی، ایدئولوژیک، دیپلماتیک و اقتصادی است. بدیهی است این نوع تهاجمات برای بازه زمانی طولانی علیه کشور عزیز ما فعال بوده است و خصوصاً دو جنبه دیپلماتیک و اقتصادی آن طی ماه‌های اخیر شدت بیشتری یافت.

مرحله دوم، شامل عملیات ویژه برای گمراه‌کردن رهبران سیاسی و نظامی از طریق اقدامات هماهنگ انجام شده مثل القای پیام‌های رادیکال برای حل مسائل جمهوری اسلامی ایران و رفع تحریم‌ها از کانال‌های دیپلماتیک، رسانه‌ها و سازمان‌های دولتی و نظامی عالی است.

مرحله سوم، شامل ارعاب، فریب‌ و تشویق مقامات دولتی و نظامی کشور باهدف ترک وظایف خدمتی است. ترورهای هدف‌مند، یکی از ابزارهای اصلی در این مرحله است که هم‌زمان با انتشارِ اطلاعات جعلی از جمله آنچه به‌عنوان فرار مقامات جمهوری اسلامی ایران در رسانه‌ها نمایش داده شد انجام می‌گیرد. بدیهی است میزانِ موفقیت این مرحله نسبت مستقیمی با آسیب‌پذیری موقعیت‌ها از نظرِ احتمال خاطره دارد. در این فضا بنگاه رسانه‌ای صهیونیزم مصادیقی از فرار مسئولین را نیز طرح کردند که همگی روایت‌سازی دروغ بود.

مرحله چهارم این نبرد، استفاده از تبلیغات بی‌ثبات‌کننده برای افزایش نارضایتی در میان آحاد مردم است که با مداخله گروه‌های شبه‌نظامی، تقویت می‌شود. ظرفیتِ خرابکاری مزدورانی که با ریز پرنده‌ها به تخریب اماکن و حمله به مردم مبادرت می‌کنند، ایجاد فضای شک و تردید نسبت به همه هم‌وطنان که مخل همبستگی و تضعیف‌کننده سرمایه اجتماعی یک ملت است.

مرحله پنجم، تعیین مناطق ممنوعیت حضور برای حمله و هم‌زمان، استفاده از قابلیت‌های نظامی مؤثر است. مجدداً شاهد هستیم که بارها توسط رژیم اسرائیل به این اقدام نیز مبادرت شده است و موضوع پنجشنبه (۲۹ خرداد و جمعه ۳۰ خرداد خونین و تشویق و حتی دستور به ترک تهران برای شهروندان تهرانی).

مرحله ششم جنگ ترکیبی، اطلاعات هدف‌مند، جنگ الکترونیک و عملیات هوافضا همراه با مداخله مستمر نیروی هوایی، همراه با استفاده از تسلیحات بادقت بالا است که از سکوهای مختلف دوربرد و سلاح‌های مبتنی بر اصول جدید فیزیکی از جمله امواج و همچنین اقدامات زیست‌محیطی و سلاح‌های زیستی انجام می‌شود. میدان جنگ ترکیبی کنونی نشان می‌دهد در حال حاضر در این مرحله قرار داریم.

مرحله هفتم و نهایی، تلاش برای درهم شکستن نقاط باقیمانده مقاومت و انهدام واحدهای بازمانده با استفاده از واحدهای عملیات ویژه است که این مرحله در صورت امکان‌پذیری مراحل قبلی موضوعیت می‌یابد.

با همین رویکرد از روز ۲۳ خرداد، آهنگ خصومت از حملات سایبری تاکتیکی به پیش‌بینی روان‌شناختی هماهنگ‌تر تسری یافت. از این تاریخ به بعد، رویکرد ترکیبی رژیم اسرائیل دیگر صرفاً بر پرونده هسته‌ای ایران یا نیروهای نظامی منطقه‌ای تمرکز نداشته است، بلکه هدف آن ایجاد فضای لایه‌لایه شده‌ای از اختلالات داخلی بود. این تغییر، که به‌واسطه ادعای نشت داده‌ها، اشباع رسانه‌های اجتماعی در زمان واقعی و اختلالات نمادین قابل‌مشاهده است، بخشی از راهبرد گسترده‌تر برای اعمال فشار پایدار بر درک جمعی افکار عمومی ایران از امنیت، مشروعیت و چشم‌انداز آینده است.

آنچه این نوع اقدامات را متمایز می‌کند، استفاده از اشباع عاطفی و استفاده از محتوایی که نه برای اطلاع‌رسانی، بلکه برای تحت‌تأثیر قراردادن افکار عمومی طراحی شده است. از طریق چرخش سریع بین داستان‌های غم‌انگیز، افشاگری‌های فساد و طنز سوررئال که مقامات ایرانی را به تمسخر می‌گیرد، این رسانه‌ها فضایی گیج‌کننده از بی‌ثباتی را مهندسی می‌کنند.

از ۲۳ خرداد، سرعت و دقت اختلالات سایبری که زیرساخت‌های دیجیتال و جریان‌های اطلاعاتی ایران را هدف قرار داده‌اند نیز تشدید شده است که نشان‌دهنده راهبردی عمدی باهدف فلج کردن هم‌زمان سیستم‌ها و انتشار آسیب‌پذیری است.

در این نوع حملات، هدف نه‌تنها به خطر انداختن سیستم‌ها، بلکه وادارکردن هر شهروند ایرانی به احساس تحت‌نظر بودن، آسیب‌پذیری و درگیر بودن است. اقداماتی مانند هکِ نوبیتکس (یکی از بزرگ‌ترین صرافی‌های رمزارزی ایرانی)، صرفاً برای تخلیه داده انجام نمی‌شود بلکه به‌عنوان تاکتیک‌های نفوذ عاطفی به خدمت گرفته می‌شود که برای تقویت اضطراب، بی‌اعتمادی اجتماعی و ایجاد حس ازدست‌رفتن کنترل طراحی شده‌اند. در این نمونه اخیر، مشخصاً منابع مالی عمومی برداشت نشد بلکه اقدام به نابودی آن کردند اثرِ شکننده‌تری بر جای گذارد.

استفاده رژیم اسرائیل از ابزارهای سایبری در حوزه هک و نفوذ، پیچیده‌ترین وجه جنگ ترکیبی است، که طی آن، نقاط ورود دیجیتال به سلاح‌های روان‌شناختی تبدیل می‌شوند و هر دستگاه را به یک میدان نبرد بالقوه و هر کاربر را به یک شاهد خاموش فرسایش نهادها تبدیل می‌کنند.

یک ویژگی‌ زیربنایی این جنگ که در تلاش‌های رژیم غاصب اسرائیل علیه ایران هم مشاهده می‌شود، هماهنگی تنگاتنگ آن در زمان، رسانه و پیام است. در واقع، مهم‌ترین نکته در بهره‌گیری از قابلیت‌های این نوع مواجهه، انسجام و یکپارچگی اقدامات در یک سازوکار شبکه‌ای گسترده و پیچیده است که طیف وسیعی از عملیات و تاکتیک‌ها را پوشش می‌دهد. به‌علاوه، به دلیل کثرت ترکیب‌ها و موضوعات، عملاً امکان کشف تمامی عناصر مقدور نمی‌باشد.

تمامی عملیات مشاهده شده از ۲۳ خرداد به بعد، اقدامات جداگانه‌ هک یا نفوذ نیستند، بلکه توالی‌های ساختاریافته‌ای هستند که برای تحریک، تقویت و تثبیت واکنش عمومی در چندین کانال با ریتمی آبشاری طراحی شده‌اند. این عملیات با همزمان کردن اختلال برخط با اضطراب برون‌خط، تلاش می‌کنند از لحظات کلیدی آسیب‌پذیری بهره‌برداری کنند. این اقدام هماهنگ در حالی است که رسانه‌های اجتماعی و پخش‌های ماهواره‌ای یکدیگر را بازتاب داده و تشدید می‌کنند.

اگر چه فهرست‌کردن تمامی تکنیک‌های این عملیات به دلیل ماهیت پنهان آنها مقدور نیست و همه‌روزه شاهد بروز و ظهور اشکال تازه‌ای از آنها هستیم، بااین‌حال، موارد پرکاربردتر را می‌توان شامل فهرست زیر دانست:

۱. ایجاد ترس و وحشت از طریق موج‌آفرینی های فراگیر با استفاده از ترور و بمباران فیزیکی و خبری و رسانه‌ای

۲. استفاده هم‌زمان از رسانه‌های متعدد برای ایجاد یک محیط اطلاعاتی چندلایه و فراگیر باهدف تقویت احساس شکست یا حتی احتمال شکست

۳. انتشار عمدی محتوای نادرست و جعلی یا گمراه‌کننده، به‌ویژه از طریق سکوهای فارسی‌زبان، برای ایجاد تشویش و تردید و سرگردانی در افکار عمومی و بی‌ثبات کردن برداشت‌ها از حقیقت

۴. استفاده از محتوای احساسی شامل داستان‌های غم‌انگیز و به‌اصطلاح افشاگری‌ها برای تحت‌الشعاع قراردادن و بی‌ثبات کردن وضعیت ذهنی و عاطفی جامعه

۵. شکل‌دهی و کنترل گفتمان عمومی با ایجاد روایت‌های رسانه‌ای هماهنگ و آبشاری باهدف مشروعیت‌زدایی از نظام سیاسی و به‌نوعی تصویرسازی ترسناک از بی‌کفایتی دولت و نظام سیاسی برای حل بحران

۶. ترویج ایده‌هایی که مردم را از نظر عاطفی و ایدئولوژیک از نظام جمهوری اسلامی و دولت جدا می‌کند

۷. حملات سایبری برای آسیب رساندن به زیرساخت‌ها، القای ترس، بی‌اعتمادی و درماندگی در میان مردم

۸. سرشار کردن سکوهای اجتماعی با محتوای هدفمند برای تسلط بر محیط اطلاعاتی و دستکاری فوری واکنش‌های عمومی

۹. حملات یا به اصطلاح افشاگری‌هایی که بیشتر بر ادراک عمومی و تأثیر عاطفی تمرکز دارند تا منافع مادی یا نظامی

۱۰. ایجاد این حس در افراد که دائماً تحت نظر هستند و در نتیجه تشدید اضطراب و پارانویای اجتماعی

۱۱. جاسازی واحدهای ایدئولوژیک برای تقویت چند پارگی اجتماعی در پیام‌ها با هدف کاهش انسجام ملی و چندگانگی سیاسی و فرهنگی

۱۲. استفاده از طنز و تمسخر برای تضعیف اقتدار و اعتبار مقامات ایرانی

مقابله با جنگ و تهدیدات شناختی و ادراکی خصوصا مقابله با جنگ‌های محاسباتی جدید نیازمند تقویت قدرت جنگ ترکیبی محاسباتی در دکترین مقابله با نظام سلطه بطور عام و رژیم غاصب اسرائیل و حمایت های راهبردی ایالت متحده آمریکا بطور خاص، در راهبردی دفاعی کشور است. امتداد “بازدارندگی ترکیبی و محاسباتی” قطعا توجه به مردم و روحیه ملی است.

بنظر می رسد در همین راستا راهپیمائی نماز جمعه ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ یک ظرفیت بازدارنده بزرگ برای رژیم اسرائیل و متحدان آن اعم از ایالت متحده آمریکا و کشورهای محوری اروپا به حساب می‌آید.

برای مقابله در برابر فشار روانی نهفته در تاکتیک‌های جنگ شناختی رژیم اسرائیل، بایستی ساختاری چند لایه طراحی شود. نخستین و فوری‌ترین اقدام، ایجاد واحدهای راستی‌آزمایی محتوای واکنش سریع در داخل نهادهای رسانه‌ای ملی می‌تواند به شناسایی جعلیات و تحریف‌های پرمخاطب در زمان واقعی کمک کند. همچنین باید به ایجاد سلول‌های رسانه‌ای ضدروایت برای ارائه روایت صادقانه و برخوردار از طنین عاطفی مدیریت شده نیز مبادرت شود تا قلمرو روایت مدیریت‌پذیر گردد.

شش اقدام کلیدی که باید برای مقابله با جنگ های ترکیبی با تاکید بر جنگ شناختی دنبال شود:

۱. واکنش سریع و به موقع رهبر حکیم انقلاب اسلامی، کانونی ترین نقش را در خنثی کردن جنگ ترکیبی محاسباتی اسرائیل غاصب داشت. ۲۳ خرداد، یک تاریخ نمادین و ثبت شده و نقطه عطف در تاریخ هزاره‌ای ایران عزیز است که رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران یک جنگ چند لایه بزرگ را که با هدف نتیجه گیری فوری و فروپاشی ملت ایران طراحی شده بود، با فوریت تمام تبدیل به بحران بزرگ در سرزمین غصبی دشمن و ایجاد آرامش در کشور عزیزمان ایران نمود. می توان گفت نقش بزرگ و مهم رهبر معظم انقلاب در ایجاد آرامش اجتماعی ظرف کمتر از ۲۴ ساعت، مصداق مهمی از جایگاه رهبری در تامین سلامت اجتماعی در بحران‌های بزرگ و انتقال اضطراب و نگرانی از جامعه اسلامی ایران به جامعه دشمن است.

۲. قدرت نظامی جمهوری اسلامی ایران، راهبردهای رهبری معظم انقلاب را فعلیت بخشید و امید موفقیت ایران و شکست رژیم اسرائیل را تعمیق و قطعی نمود و حس افتخار ملی را در کشور فراگیر کرد. بدون این توان و اقتدار، تامین اقتدار ایران امکان پذیر نبود.

۳. قدرت مردم، و حضور همه اقشار اجتماعی ایران و شکل گیری همبستگی بین همه ایرانیان علیرغم تفاوت های سیاسی و نگرشی، خالق زیرساخت فراگیر و اصلی و باطل السحر نیرنگ های دشمن بود.

۴. حفظ آرامش در واکنش به اختلالات و خودداری از توسعه اضطراب عمومی در واکنش ها به رویدادهایی که با هدف تحریک احساسات هدایت شده، مهمترین راهبرد مثبت به حساب می آید. درک این موضوع که چنین اقداماتی با هدف تحریک واکنش‌های روانی انجام می‌شود، باعث می‌شود تا ضمن حفظ خونسردی از تشدید ترس یا بی‌اعتمادی جلوگیری شود. بطور حتم اقدامات نظام دفاعی کشور در موشک باران و فروریختن ترس بزرگ از سپر آهنین رژیم اسرائیل، مهمترین اقدام عملی بود که مسیر را ترس و تشویش به امید و اطمینان منتقل کرد.

۲. مراجعه با عقل برگزیدگان اجتماعی، در موقعیت‌های احساس‌برانگیز، بایستی به افراد منطقی مراجعه شود که مورد وثوق و شناخت مسستقیم و بدون واسطه رسانه هستند. این امر خصوصاً اثر مثبتی بر مقابله با احساس انزوا یا ناامیدی دارد که پیام‌های مخرب با قصد القای آن طراحی شده‌اند. مرجع قرار دادن گروه‌های دیجیتال یا مرور بازخوردها و نظرات راجع به یک خبر احساسی، مخرب‌ترین رویکرد است که منجر به گسترده شدنو عمق بخشیدن به اضطراب‌های فردی و اجتماعی می شود.

۳. مرجعیت رسانه ملی: در لحظات حملات هماهنگ، بایستی تکیه بر رسانه‌های اجتماعی را متوقف کرد و به رسانه‌های رسمی معتبر و منابع شناخته شده (مانند پیامک از سازمان‌های رسمی) روی آورد. این اقدام اصلی برای پیشگیری از قرار گرفتن در معرض شایعات می‌شود. نقش صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بعنوان مرجع معتبر بسیار کلیدی و مهم است.

۴. پرهیز از بازنشر سیاهه‌های تلخ: هنگام مواجهه با اخبار تکان‌دهنده (مثل ترور، فرار، خرابی سیستم)، از بازنشر آن، حتی اگر توسط یک منبع داخلی معتبر یا کانال تأیید شده معتبر، تایید شود، باید خودداری نمود. حتی محتوای دارای بار احساسی یا به ظاهر بی‌ضرر نیز می‌تواند بر بخشی از افکار عمومی تأثیر سوء داشته باشد.

۵. خاموش کردن، هشتک‌های جنگ روانی: در طول عملیات روانی، اشباع ترس، غم یا تمسخر تعمداً انجام می‌شود، لذا بایستی از ابزارهای سکوها برای خاموش کردن هشتگ‌ها، کانال‌ها یا حساب‌های خاصی که مرتباً محتوای ناراحت‌کننده یا دستکاری‌شده را منتشر می‌کنند، استفاده کرد و هشتک‌های امید آفرین را تقویت نمود.

۶. تقویت سرمایه اجتماعی و همبستگی و همدلی اجتماعی از طریق تقویت گفتگو های چندفرهنگی خصوصا احترام به همه اقشار، اقوام و احزاب و گرایش های سیاسی در برابر هر گونه پیام‌ تفرقه‌انگیز که مردم در مقابل مردم و در مقابل با دولتمردان یا نهادهای سیاسی، اجتماعی و حتی دفاعی قرار می‌دهد، بایستی به تقویت چرخه همبستگی اجتماعی و اعتماد نهادی و سرمایه سیاسی و اجتماعی کمک کرد.

۷. استفاده از سیاست عادی سازی و جریان زندگی در مقابل سیاست ایجاد وحشت توسط رژیم اسرائیل و ایجاد فضای شاداب اجتماعی می تواند نقش مهمی در پادزهر وحشت آفرینی داشته باشد.

در پایان تاکید می شود که مهمترین رکن جهت مقابله با جنگ های ترکیبی محاسباتی در جبهه خودی، تمرکز بر راهبردهای تعین کننده رهبر حکیم و دوراندیش انقلاب اسلامی و تقویت اعتماد و سرمایه ملی است. در جبهه دشمن نیز استفاده از راهبرد جنگ ترکیبی محاسباتی، ضمن تخریب های نظامی نسبت به زیرساخت های اصلی کشور، توجه به غیرنظامیان و پرهیز از آسیب رسانی به مردم و انعکاس قدرت قطعی و غالب جمهوری اسلامی ایران بر رژیم است که پهنای کشور غصبی آن یک هشتادم خاک جمهوری اسلامی ایران است و تراکم ظرفیت های رژیم کوچک اسرائیل در ده درصد خاک و سرزمین اشغالی است که آسیب پذیری و غلبه جبهه دفاعی جمهوری اسلامی ایران را قطعی می کند. انعکاس تنهایی و بی پشتوانه بودن رژیم اسرائیل و تنگ شدن عرصه محاصره نیز اهمیت کلیدی در جنگ روانی واقعی بر علیه آنها دارد.

رژیم اسرائیل مصداق گورخر وحشت زده است که در هجوم شیر ایرانی دچار از هم گسیختگی دیوانه وار شده است. کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَهٌ (گویی گورخرانی وحشی و رمیده اند) که فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَهٍ (که از [چنگال] شیری گریخته اند) – سوره مدثر، آیات ۵۰-۵۱. این در شرایطی است که مومنان با تکیه بر یاد خدای متعال اهل آرامش هستند. الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ، أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ – سوره رعد-آیه ۲۸.

پست های مرتبط
پست های اخیر
برچسب ها