مهدی افچنگی – آموزش و پرورش زیربنای تمامی ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و…یک کشور محسوب می شود در واقع شاکله اصلی یک حاکمیت و نحوه حکمرانی آن در حال و آینده مرتبط با فکر و اندیشه هایی است که در نظام آموزشی و پرورشی آن تزریق شده و جمیع موضوعات یک سرزمین و ملت را در برمی گیرد. مسیری که قرار است در آینده نه چندان دور طی شود و یک ملت را به اهدافش برساند و یا حتی از اهدافش باز دارد!
نکته حائز اهمیت آن است که طی سال های گذشته صحبت های بسیاری در خصوص تحول در نظام آموزشی و پرورشی کشور بیان شده است و در دولت جدید هم این موضوع تازگی ندارد اما سوال اساسی این جاست که به چه علت تحولی که در ساحت های مختلف نظام تعلیم و تربیت ایران اسلامی مد نظر است اتفاق نمی افتد و یا حرکت آن به هیچ وجه متناسب با شرایط امروز کشور و جهان نیست؟ به چه علت تاکیدات مهم رهبر معظم انقلاب در حوزه های مختلف این ساختار نادیده گرفته می شود و نسبت به آن بی توجهی شده و صرفا به اجرای حرکات نمایشی در این نظام پر چالش ختم می شود؟
به نظر می رسد که مهم ترین دلیل آن نبود یک الگوی مناسب و متناسب با بخش های مختلف فرهنگی ، اجتماعی و سنتی جامعه ایران است. به گواه تاریخ ایران در ابعاد مختلف آموزشی در دوران های مختلف تاریخی توانسته بسیار شکوفا و شکوهمند ظاهر شود. اما پس از ورود یک نظام آموزشی وارداتی به این جغرافیا و به دلیل بی اهمیتی نسبت به فضای ملی و دینی کشور و بی توجهی نسبت به گذشته پر افتخار دچار لنگش های بسیاری شده است که تا کنون ادامه داشته و مسیر آن به هیچ عنوان قابل پذیرش نیست.(البته این مسئله تلاش های فراوان بسیاری از معلمان عزیز که با زحمات فراوان خود توانسته اند انسان های تاریخ ساز را تربیت نمایند نفی نمی کند)
در این جا باید به یک نکته بسیار مهم اشاره کرد و آن هم اینکه درست است که طی سال های گذشته ما در المپیاد های جهانی و حتی مسابقات بین المللی حائز کسب رتبه های برتر شده ایم اما این مسئله دلیلی بر بهبود نظام آموزشی و پرورشی کشور نیست و ممکن است به دلیل جدا سازی بخشی از بدنه نخبگانی دانش آموزان به سمت مدارس سمپاد و یا غیر انتفاعی بوده و یا بخشی از آن بسته به هوش و ذکاوت و توانایی های فردی افراد باشد زیرا بهبود در نظام آموزشی و پرورشی کشور باید منجر به کارایی بیشتر و بهتر بخش های مختلف می شد نه افزایش روند مهاجرت و معضلاتی که امروز با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم در حقیقت رابطه مستقیمی بین نظام آموزش پرورش و اداره یک کشور در دوره های مختلف وجود دارد زیرا تصمیم گیران و مدیران از دل همین ساختار بر می خیزند.
به نظر می رسد که باید با استفاده از ظرفیت های تاریخ پر افتخار این سرزمین به خصوص تاریخ پس از اسلام برای گسترش علم و دانش و اهتمام ویژه آن در بکار بردن در زندگی فردی و اجتماعی یک الگوی مناسب و متناسب با نیاز های امروز طراحی می شد و مهم ترین دلیلی که تحول در این ساختار را امکان پذیر نمی کند نبود همین الگو و سردرگمی در تصمیم گیری های مختلف است.
نویسنده قصد ارائه الگو در این مطلب را ندارد اما به دلیل مشابهت سازی به ذهن و ترسیم اجرایی یک سیستم اقدام به ارائه یک مدل ذهنی می نماید.
بر اساس آموزه های اسلام، نقش معلم در تربیت انسان بسیار مهم و والا است به طوری که خداوند متعال نیز به عنوان معلم اول از خلقت و آموزش انسان در پی هدفی است و آن تربیت جانشین برای خود در کره خاکی است: اِذ قالَ رَبُّکَ للْمَلئِکَهِ إنّی جاعِلٌ فِی الارض خَلیفَهً به همین علت این نقش به انبیای الهی واگذار شده است به طوری که قرآن کریم در جای دیگیی می فرماید: لقد من الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولامن انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین (ال عمران-۱۶۴) خداوند بر مومنان منت نهاد، هنگامی که در میان آنها، پیامبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و برایشان کتاب و حکمت بیاموزد هر چند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند.)
این مسئله در بخش های مختلفی از آیات الهی و روایات ائمه معصومین مشهود و مبرهن و واضح است و حکایت از نقش بی بدیل معلم در ساختار نظام آموزشی و پرورشی دارد به طوری که رهبر معظم انقلاب در یکی از سخنان در این خصوص فرموده بودند: تاثیر شـما که معلم هسـتید، در موارد بسـیاری حتی از تأثیر وراثتها بیشـتر است…
قطعا اهمیت نقش معلم رابطه مستقیم با متعلم دارد. هسته و محور اصلی، دانش آموز و معلم می باشند دانش آموز به عنوان انسانی که باید به او فکر و اندیشه صحیحی تزریق شود تا او بتواند به هدایت و کمال دست یابد و همان عنصری است که ساختار آموزش و پرورش ما نسبت به آن کم اهمیت شده و متاسفانه به دلیل ضعف در مدیریت های میانی و کلان و راهبردی دچار فراموشی شده است. دانش آموز همان کسی است که دچار سردرگمی در تصمیمات مختلف کشور شده و متاسفانه در بسیاری از موارد آینده اش منحرف و یا حتی تباه می شود! معلم نیز به دلیل تزریق روش های مختلف و تصمیمات خلق الساعه دچار حیرت و سرگشتگی است. و این هر دو متاثر مستقیم از تصمیمات کلان، راهبردی و یا حتی مدیریتی در سطوح مختلف هستند.
با توجه به مطالب فوق می توان گفت الگوهایی در گذشته ایران وجود داشته که نسبت به آنها توجه می شده و در بسیاری از موارد کارآمد هم بوده است گواه این موضوع درخشش دانشمندان، تجار، حاکمان، سیاستمداران، شاعران، اندیشه ورزان، کسبه و بازاریان موفق و… در جامعه پر تلاطم و جغرافیای پر از درگیری این مرز و بوم بوده است در حقیقت این نظام تعلیم و تربیت و ساختار مناسب آن بوده که توانسته فرهنگ و اجتماع این کشور را حفظ نماید و به دست آیندگان برساند.
به طور مثال نظام استاد – شاگردی در جایگاه بازتعریف شده و بروز شده آن در کشور می تواند بسیار راهگشا باشد و می تواند به عنوان یک الگوی حقیقی و متناسب با فرهنگ بومی اسلامی ایرانی بکارگیری شود البته باید توجه داشت که منظور از بهره مندی از این ظرفیت به معنای بازگشت به روش ها و دستورالعمل های گذشته در این موضوع نیست بلکه به عنوان یک پایه بسیار خوب و موثر می توان از آن در مسیر تحول استفاده کرد و به صورت مستمر آن را به روز رسانی نمود. به طور نمونه یکی از محاسن اصلی این نظام، یادگیری اساسی، مهارت آموزی واقعی ، آمادگی برای زندگی در اجتماع، استعداد یابی دقیق، اثر گذاری دروس ارائه شده، تکریم معلم ، و… می باشد.
اگر نظام آموزشی و پرورشی یک کشور پویا و به روز باشد بسیاری از موضوعات آموزشی و دروس تعلیمی نیازمند کتب درسی رایج و معمول نخواهد بود مثلا دروسی نظیر اجتماعی یا جغرافیا نیازمند فعالیت های متناسب با آن ها و یادگیری های موثر و مستمر می باشد نه اتکا به کتب درسی که با هزینه های بسیار در کشور تولید و توزیع می شود حتی بسیاری از دروس دیگر نیز حجم کم تری نسبت به آن چه که در حال حاضر وجود دارد نیاز دارند و قطعا در اینجا نقش معلم و مهارت های او و استفاده از ابزار مناسب و محیط سازی صحیح در بدنه تعلیم و تربیت بسیار تاثیر گذار است. (منظور محیط مدرسه و کلاس درس می باشد حتی سازه های استفاده شده در مدارس)
البته در خصوص کتب درسی و حتی آموزش چه نوع دروسی و نحوه تدریس آن ها، ارتباط برخی از مفاهیم با فطرت انسان و نیازمندی و یا عدم نیازمندی نسبت به ارائه آن ها در دوره های مختلف خصوصا در شش سال اول ابتدایی مباحث بسیاری مهمی وجود دارد که در جای خود به آن می پردازیم لیکن ذکر این نکته ضروری است که به هیچ عنوان مباحث کنونی مطرح شده در نظام آموزشی کشور نیازهای جامعه را برطرف نکرده و صرفا بر اساس طراحی طراحان و به نسبت آن چه که خودشان در ذهنشان بوده انجام شده است چه اینکه جایگاه موضوعاتی نظیر سوالات فلسفی، مباحث مرتبط با سلامت انسان (منظور مربی بهداشت و …نمی باشد) علوم دینی، موضوعات تربیتی (صرفا بحث پرورش نمی باشد)، توجه به میهن، استعداد یابی مستمر و بدون دخالت اولیاء(در حال حاضر بسیاری از اولیاء از معلمین توقع دارند که نمره کیفی فرزندانشان را در تمامی دروس و خصوص دروسی نظیر ریاضی بالا اعلام نمایند این در حالی است که متاسفانه پایه یادگیری در مدارس کشور دارای ضعف بسیاری است که ناشی از مدیریت در این حوزه می باشد و مرتبط با معلمین عزیز نمی باشد) و… بسیار مهم است و خلاء های اساسی در این حوزه ها و سایر موضوعات وجود دارد.
در حوزه مدیریت در سطوح مختلف آموزش و پرورش نیز مباحث زیادی مطرح است به طوری که متاسفانه مدیریت های میانی در این بخش (البته سایر بخش های مدیریت دولتی در کشور نیز این معضل را دارند) تلاشی برای حرکت واقعی انجام نمی دهند و بیشتر به سوی حرکات نمایشی (نظیر همایش ها و گردهمایی ها و…) گام برداشته اند این موضوع به سایر بخش ها نظیر مدیران مدارس در بخش های دولتی نیز رسوخ کرده است و بعضا با توجه به ارائه بودجه های غیرمتناسب و رقابت ناصحیح میان مدارس دولتی، اولیاء محوری در بسیاری از بخش های نظام آموزشی (دخالت در فعالیت معلم، دخالت در امور مدرسه به جای همکاری، تصمیم گیری بجای مدیران و حتی معاونین و… که احتمالا به دلیل وابستگی مالی مدارس ایجاد شده) باب شده و متاسفانه کارایی ساختار را کاهش داده است.
دراین میان فاصله طبقاتی ایجاد شده میان محصلین مدارس دولتی و خصوصی و بی توجهی به موضوع نخبگی در مهارت های فردی و اجتماعی(عرصه نخبگی محدود به مسابقات علمی و یا المپیادهای دروس خاص شده است-در حالی که پیشران اصلی یک کشور مهارت ها و نخبگی در عرصه های مختلف است) و صرفا تاکید بر یادگیری حفظ محور (مدارس سمپاد) آسیب های جبران ناپذیری بر پیکر نظام آموزشی و پرورشی کشور وارد کرده و موجب شده که بسیاری از والدین به جهات مختلف از جمله کسب موقعیت اجتماعی و شغلی بهتر(با توجه به اهمیت دادن بسیار زیاد به رشته هایی نظیر پزشکی و درآمدهای بالا و بی توجهی به علوم پایه و فلسفی و… و کاهش جایگاه اجتماعی و شان مشاغل مختلف) فشار بسیاری به دانش آموز و یا خود تحمیل نمایند و برای حضور دانش آموزخود بدون توجه به علایق و استعدادهای وی در مدارس سمپاد و یا غیر اتفاعی مطرح، تلاش کنند که نتیجه آن سر خوردگی بسیاری از دانش آموزان و از بین رفتن سال هایی است که می توانست امروز کشور را بسیار بهتر رقم بزند. این موارد همگی از مصیبت های ایجاد شده در لایه های میانی و پنهان آموزش و پرورش کشور است که خسارت های بسیاری را به بار آورده و همچنان این مسیر پر تاسف ادامه دارد این در حالی است که برخی از مدارس خصوصی به هیچ عنوان حتی به فرهنگ ملی هم مقید نیستند و زیان های آینده کشور را دو چندان می کنند زیرا به دلیل تفاوت در نوع تحصیل و قبولی در رشته های موثر دانشگاهی توسط این افراد آن ها در آینده نه چندان دور مدیران طراز اول کشور در حوزه های مختلف خواهند بود و آن جاست که عمق فاجعه نمایان می شود.
تمام آن چه در این مقاله گفته شد بخش کوچکی از حکایت نبود یک الگوی محوری در آموزش و پرورش امروز کشوراست. آموزش و پرورشی که به رغم آن که گفته می شود بودجه و امکانات کمی دارد به نظر می رسد درگیر مدیران ایستایی شده است که نمی تواند از بودجه ارائه شده بهره لازم را ببرند و خلاقیت و ابتکار در آن نادیده انگاشته شده است. علاوه بر اینکه هریک از موضوعات مطرح شده در این مقاله نیازمند واکاوی دقیق و موشکافانه است اما مهم ترین مسئله شجاعت در ایجاد تحول و جلوگیری از رفتارهای نمایشی در این حوزه است . اثر تعلیم و تربیت بسیار مهم است اگر امروز در جامعه با مشکلات بسیاری در حوزه رفتار فردی و اجتماعی مواجه هستیم ریشه آن در ساختار عظیم آموزش و پرورش است که نیازمند یک نگاه نو و هوشمند است. نیازمند شناخت گذشته کشور، شرایط کنونی و آینده ملت در عرصه داخلی و بین المللی است. نیازمند رعایت حرمت معلم و قدردانی صحیح و به موقع و بازپس گیری جایگاه اجتماعی این شغل رفیع و هم درجه انبیای الهی است. نیازمند استفاده و بهره مندی از ظرفیت فناوری (نه فناوری زده گی – آن چه که صرفادر مدل شاد پیاده شد) می باشد. در این میان غفلت از فناوری نیز بسیار مشهود است البته متاسفانه وقتی صحبت از فناوری می شود سریعا ذهن به سمت استفاده از ابزارهای فناور نظیر تخته هوشمند وبهره مندی از ظرفیت شبکه های اجتماعی و… می رود اما موضوع اساسی بهره برداری از آن در زمینه واکاوی علایق و سلایق دانش آموزان و پیدا کردن توانمندی ها و استعداد های آن هاست به طور مثال شبیه سازهای محیط آزمایشگاهی برای دانش آموزان و یا شبیه سازی محیط های واقعی ورزشی و… می تواند در یافتن استعداد بسیار مفید و موثر باشد این موضوع در کنار استفاده صحیح از شبکه ارتباطات بین المللی در جغرافیای مدرسه حائز اهمیت است.
می توان با نگاه و یادگیری و الگو برداری از تاریخ پر افتخار این سرزمین طرحی قابل اجرا و بدور از سیاست زدگی با توجه به نیاز های ملی و جهانی، توجه به تربیت عالی ، هدایت و رشد انسانی ، مهارت سازی به جهای مهارت سوزی ، استعداد یابی به جای استعداد سوزی، علم محور به جای علم زدگی، خوش فکری به جای ذوق زدگی های بی مورد اجرا و پیاده کرد. نگارنده در پایان فقط به ذکر این نکته بسنده می کند که هم اکنون دیر نیست اما به زودی دیر خواهد شد و این نسل ها و سرمایه های کشور هستند که از دست خواهند رفت پس باید با توکل بر خدا و توجه به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب و بدون ترس و با شجاعت اقدام کرد…

پست های مرتبط
پست های اخیر
برچسب ها