داود صفی خانی
چندی پیش بود که رییس جمهور در همایش ملی سامانه مودیان و صورتحساب الکترونیکی گفت: «چرا باید به اسم کسی که درآمد ندارد ماشین آنچنانی وارد شود؟ این نشان میدهد از داده بیخبریم. این همه بدهکارهای بانکی و فرارهای مالیاتی به ضعف مدیریت دادهها بر میگردد.»
اهمیت دادهها در سیاستگذاریهای کلان بر کسی پوشیده نیست، همچنان که رییس جمهوری نیز آن را تایید کرده است. اما نکته جالب توجه این است سیاستگذاریها یا سیاستگذاران ما استفاده از دادهها را معمولا طوری تاکید میکنند که اغلب آنها در راستای منافع دولتهاست، همانطوریکه در بالاتر هم مسعود پزشکیان تاکید کرده است، استفاده از داده در نظام سیاستگذاری کلان ما مختص به فرار مالیاتی یا بدهکاران بانکی و مسائلی از این دست استوار بوده است. به تعبیری در راستای همان جمله کلیدی اینیاتسیو سیلونه نویسنده ایتالیایی که میگوید: «دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه. دست دراز به همه جا میرسد و برای گرفتن است، دست کوتاه برای دادن است ولی فقط به کسانی میرسد که خیلی نزدیکند.»
حاکمیت داده زمانی میتواند کارسازی خود را در نظام سیاستگذاری کلان نشان دهد و مناسبات را بهبود ببخشد که مبنای تمام سیاستگذاریهای کلان ساختار اجرایی، قانونگذاری باشد، در واقع همچنانکه دادهها، تجمیع، تحلیل و پردازش آنها مبنای یک سیاستگذاری درست تلقی میشود به همان نسبت لزوم به کار بردن آن در تمامی تارو پودهای نظام حکمرانی امری بسیار ضروری به شمار میرود.
اساسا تفاوت عمده سیاستگذاریهای کشورهای توسعه یافته در ابعاد مختلف قانونگذاریها و رگولاتوریها با کشورهای توسعه نیافته و مخصوصا در کشور ما همین مقوله توجه و عدم توجه به اهمیت دادهها در حکمرانی است.
از این نظر مسعود پزشکیان به عنوان بالاترین قدرت اجرایی کشور باید خود را با سوالهای جدیتری مواجه کند. از جمله اینکه اصولا رمز پیشرفت سازمانهای موفق دنیا چیست؟ آنها چگونه میتوانند در سازمانهای خودشان فرایندی را جلو ببرند که منجر به تحول اساسی و محرک قوی برای پیشرفت در همه زمینهها با محوریت فناوری میشود؟ دولتهای توسعه یافته بر چه مبنایی سیاستگذاری موثر و کارا اتخاذ میکنند؟ رمز موفقیت آنها دقیقا در کجاست؟ منابع قوی از نیروی انسانی، ساختارها یا فرایندهای منظم و درست؟ تفاوت سیاستگذاریهای ما و آنها دقیقا در کجا هست؟
دیدگاه رئیس جمهور را در این زمینه نمیدانیم، رمز موفقیت و پیشرفت در نظام مدیریت نوین که به طرز بسیار برجستهای آمیخته با فناوری هم هست شاید خیلی پیچیده و دشوار به نظر میرسد. اما از نظر نگارنده، شاید به دشواری و پیچیدگی که تصور میکنیم، نباشد. پشت این پیشرفت عجیب و خارق العاده شاید مفاهیم سادهای پنهان است که زرق و برق چشم نواز فناوری، قدرت تمرکز روی مفاهیم ساده که زیر بنای این پیشرفت عظیم است را از ما میگیرد.
مفاهیم سادهای که از آن صحبت میکنیم در بستر حکمرانی خوب، زاییده، ساخته و بر فرایندهای سازمانهای موفق، جاری میشود و این دقیقا نقطه آسیب و آفت مدیریتها و سیاستگذاری ما در کشور است.
این همان چیزی هست که میخواهیم مسعود پزشکیان به آن توجه ویژهای داشته باشد، دیگر کارزار انتخاباتی تمام شده است و ایشان نماینده مجلس هم نیست و اکنون به عنوان بالاترین مدیر اجرایی کشور قطعا مسئولیتهای سنگینی در راه اصلاح و بهبود سیاستگذاریها برعهده دارد.
لذا به این گفتههای شامی زنجانی اگر دقت کنیم، کلید واژه حل سوالهای ما در آن پنهان است: «درک درست یک مفهوم کلید اجرای موفقیتآمیز آن است، ما اگر پاسخ مناسبی برای سوال چیستی یک مفهوم نداشته باشیم، قطعا نمیتوانیم پاسخ شایستهای به سوال چگونگی آن مفهوم بدهیم، یعنی اینکه چگونه آن مفهوم را بتوانیم به درستی مستقر و پیاده سازی کنیم. ما اگر ندانیم مقصد سفرمان کجاست، به هر جائی که برسیم میتوانیم ادعا کنیم آنجا مقصد هست. همین نکته ساده باعث میشود که بسیاری از سازمانهای ما در حوزه تحول دیجیتال شکست بخورند، به طور خلاصه و جامع ما یک دامیدر سازمانها داریم به نام آفت صحبت حداکثری با فهم حداقلی در خصوص آن! با حرارت در مورد چیزی صحبت میکنند که اطمینان داریم آن را درست درک نکرده اند.»
بستر چیزی که شامیزنجانی به درستی به آن اشاره کرده است به همان مفاهیمی هم گره میخورد که مسعود پزشکیان در رابطه با مدیریت داده در ابتدای مطلب گفته بود اما تفاوت در نحوه تعمیم آن به اصلاح و بهبود همه سیاستگذاریهاست نه صرفا در جایی که نویسنده ایتالیایی گفته بود و این تفاوت دیدگاهی است که اساسا کیفیتها را از نگاه ما با سیاستگذاران کلان و حتی شاید رئیس جمهور رقم میزند!
از زاویهای دیگر مطالب محمدرضا شعبانعلی سطحی دیگر از اهمیت آن چیزی که مورد تاکید ماست را نشان میدهد. این همان چیزی است که ضعف نظام مدیریت و سیاستگذاری در کشور ماست و لزوم توجه به این مفاهیم کلیدی قطعا مطالبه ما از شخص مسعود پزشکیان هم به شمار میرود. آن چیزی که ما به آن داده سوزی در نظام حکمرانی میگوییم:
«هر نوع تصمیمگیری در دنیای پیچیده امروز نیازمند گردآوری داده است. این را همه میدانیم. به ویژه وقتی با یک سیستم پیچیده بزرگ سیاسی / اجتماعی / اقتصادی / فرهنگی روبهرو باشیم. در کشور ما میل عجیبی به داده سوزی وجود دارد. منظورم از «داده سوزی» چیزی شبیه «فرصت سوزی» است. فرصت سوزی یعنی فرصت را پیش از آن که به منفعت بالفعل تبدیل شود، بسوزانیم و نابود کنیم. یا از کنارش بگذریم. دادهسوزی هم یعنی این که داده را پیش از آن که بتواند شکل بگیرد و دیده شود، بسوزانیم و نابود کنیم. یا از کنارش بگذریم.
ساختار حاکم بر کشور ما به شیوههای مختلف دادهها را میسوزاند. یکی از روشها این است که فرصت شکلگیری داده را از بین میبرند. مثلاً همه میدانیم که شبکههای اجتماعی فرصتی تاریخی برای سیاستمداران و دولتها فراهم کرده تا بتوانند نظرات مردم را بشنوند؛ میزان رضایت و نارضایتی از برنامههای مختلف را ارزیابی کنند؛ روندهای حاکم بر جامعه را کشف کرده و قوانین و فرایندها و سیاستها را با خواست مردم تطبیق دهند.
در کشور ما به روشهای مختلف این فرصت از بین میرود. مهمترینشان ایجاد تبعات حقوقی جدی برای اظهارنظرهای ساده است. کاری که باعث میشود اکانتهای ناشناس در شبکههای اجتماعی زیاد شوند. مسئله دیگر سوق دادن مردم به سمت شبکههای اجتماعی داخلی است که مهمترین ویژگی آنها نظارت بر و دخالت در محتواست. مستقل از این که آن را تنظیمگری یا هر چیز دیگری بنامند.»
پیتر دارکر که او را بنیان گذار مدیریت نوین میدانند جمله کلیدی دارد که به نوعی میشود تکمیل کننده مطالب بالا هست و مسیر روشن تر را برای درک بهتر به ما نشان میدهد، میگوید: «داده و گزارش وقتی ارزشمند است که مدیران وقتی آنها را میبینند، بگویند ما شگفتزده شدیم و فهمیدیم برخی از فرضهایمان نادرست بوده و محیط و مردم و کشور را اشتباه میفهمیدهایم.»
حال سوالی که از مسعود پزشکیان داریم این است که آیا در سپهر سیاستگذاریهای خرد و کلان کشور این فرایند قابل مشاهده است؟ آن هم در شرایطی که مهمترین کارکرد هر نوع سیاستگذاری و رگولاتوری باید تامین سه رکن مهم باشد: افزایش سرمایه اجتماعی، تامین امنیت روانی مردم و در نهایت سلامت روانی مردم!
این سه رکن مهم تضمین چیزی هست که منجر به رضایتمندی مردم میشود و رضایتمندی مردم هم مبنایی برای تضمین اجرای قوانین!
اینها فرایندهایی هستند که یک سازمان، دولت و حکمرانی را هوشمند و کارا میکنند، به کاربستن آنها در تار و پود سیاستگذاریها تاثیرات شگرفی در کیفیت قوانین و تنظیم گیریها ایجاد میکند، البته بیتوجهی به آن هم قاعدتا آسیبها را شدت میبخشد.
لذل مطالبه جدی توجه به اهمیت دادهها در مسیر سیاستگذاری و تنظیم گریهاست، گوش شنوای ایشان و کابینه همان داده است، دادههایی که میتواند در بستری که گفتیم کیفیت سیاستگذاریها را بهبود ببخشید، کافی است شما در کابینهتان به اهمیت شگفت زدگی از دادهها و آن چیزی که پیتر دراکر گفته است آگاهتر باشید و آن را در تاروپود سیاستگذاریها و تنظیمگریها در همه سطوح به کار بگیرید.
بله جناب رییس جمهوری! اهمیت به دادهها و حکمرانی داده محور صرفا در آن جایی که منافع دولت ایجاب میکند الزام پیدا نمیکند، یک رویکرد سیستمی جامعه نگرانهای در این زمینه از طرف دولت لازم است تا همه سیاستگذاریهای کلان و خرد در این بستر که خیر و نفع عمومی مردم را هدف گرفته باشد عملیاتی شود تا در نهایت رضایتمندی مردم حاصل شود نه صرفا منافع دولتی و حاکمیتی تامین شود.
و در نهایت توماس سول میگوید: «علیرغم بسیاری از افرادی که از ما میخواهند به عنوان یک وظیفه مدنی رای بدهیم، هدف از انتخابات مشارکت نیست. هدف، انتخاب افراد برای مناصب، از جمله رئیس جمهور ایالات متحده است. هر کسی که این دفتر و اختیارات را داشته باشد، زندگی ما، زندگی عزیزانمان و سرنوشت کل ملت را در دستان خود دارد.»