در سالهای اخیر، با گسترش مصرف محتوای ویدیویی در بستر اینترنت، پلتفرمهای نمایش خانگی به یکی از مهمترین بازیگران حوزه رسانه تبدیل شدهاند. از نتفلیکس و دیزنیپلاس در آمریکا گرفته تا فیلیمو و نماوا در ایران، این پلتفرمها نهتنها ذائقه مخاطب را تغییر دادهاند، بلکه در ساختار قدرت رسانهای نیز تأثیرگذار شدهاند. با این حال، پرسش اساسی اینجاست: آیا این پلتفرمها میتوانند فراتر از قانون حرکت کنند؟ و اگر نه، چرا برخی از آنها در ایران چنین تصوری دارند؟
تجربه جهانی: آزادی مشروط، نه بیقانونی
در آمریکا، اتحادیه اروپا، و بسیاری از کشورهای توسعهیافته، پلتفرمهای نمایش خانگی آزادند تا محتوا تولید و توزیع کنند، اما نه خارج از قانون. در اروپا، دستورالعمل خدمات رسانهای صوتی و تصویری (AVMSD) چارچوب مشخصی برای محتوای آنلاین تعریف کرده که از ممنوعیت خشونت و نفرتپراکنی گرفته تا الزام به سهم حداقلی محتوای بومی را شامل میشود. در آمریکا نیز، اگرچه نظارت کلاسیک FCC شامل این پلتفرمها نمیشود، اما قوانین سختگیرانه مالکیت معنوی، حریم خصوصی و حفاظت از کودکان عملاً دامنه فعالیت آنها را محدود میکند.
نتفلیکس در ترکیه و عربستان مجبور به حذف یا سانسور برخی محتوا شده، در هند با قوانین جدید رسانهای به چالش خورده، و حتی در اروپا با تهدید جریمه سنگین بابت عدم رعایت قوانین سهم محتوای اروپایی مواجه بوده است. هیچ پلتفرمی، حتی غولهای آمریکایی، خارج از چارچوبهای حقوقی کشور میزبان فعالیت نمیکند.
ایران: قانون هست، اما پذیرش آن نه؟
در ایران، مسئولیت نظارت بر محتوای صوتی و تصویری در فضای مجازی طبق مصوبه شورای عالی فضای مجازی بر عهده سازمان تنظیم مقررات صوت و تصویر فراگیر (ساترا) وابسته به صداوسیما گذاشته شده است. بر اساس این مصوبه، پلتفرمهایی که اقدام به پخش عمومی آثار نمایشی میکنند، باید برای هر اثر مجوز محتوایی دریافت کرده و به ضوابط مشخصی پایبند باشند.
با این حال، دو پلتفرم بزرگ نمایش خانگی یعنی فیلیمو و نماوا در ماههای گذشته، آشکارا از تمکین به مجوزدهی ساترا خودداری کردهاند. آنها با استناد به تعارض نهادهای نظارتی (وزارت ارشاد در مقابل صداوسیما) و همچنین تفسیر خاص خود از قانون، پخش سریالهایی بدون دریافت مجوز نمایش را در پیش گرفتند.
اوج این بیاعتنایی، امروز با مسدودسازی پلتفرم نماوا از سوی قوه قضاییه به نقطه عطفی رسید؛ اقدامی که نشان میدهد در نهایت، حتی پلتفرمهایی با پشتوانههای مالی و تبلیغاتی قدرتمند نیز نمیتوانند با مصونیت کامل در برابر قانون بایستند.
چرا برخی پلتفرمها خود را تافته جدا بافته میدانند؟
پاسخ این پرسش، ریشه در چند عامل ساختاری، سیاسی و رسانهای دارد:
۱. ابهام در نهاد ناظر :
همچنان دعوای صلاحیت بین وزارت ارشاد و صداوسیما (ساترا) ادامه دارد. برخی پلتفرمها تلاش کردهاند با سوار شدن بر این تعارض، از پذیرش مسئولیت شانه خالی کنند.
۲. پشتوانه اقتصادی و سیاسی :
برخی پلتفرمها، به واسطهی سهامداران یا حامیان خاص، احساس قدرت مضاعفی در برابر نهادهای نظارتی دارند.
۳. فقدان قاطعیت مستمر در اعمال قانون :
مسامحهها و برخوردهای دوگانه در گذشته باعث شده برخی تصور کنند قانون شامل حال آنها نمیشود.
۴. برخورد گزینشی با تولیدکنندگان مستقل :
وقتی پلتفرمهای وابسته به سرمایهگذاران بزرگ آزادی عمل بیشتری نسبت به تولیدکنندگان مستقل دارند، احساس بیعدالتی تقویت میشود.
نتیجهگیری: قانون، اگر اجرا نشود بیمعناست
در دنیای امروز، هیچ پلتفرمی در هیچ کشوری از چارچوبهای قانونی فراتر نمیرود. حتی نتفلیکس و اپلتیوی، علیرغم قدرت رسانهای جهانی، در برابر دولتها ناچار به تمکین هستند. در ایران نیز، اگر قانون وجود دارد، باید بهصورت شفاف، یکسان و قاطعانه برای همه اجرا شود. نمیتوان از یکسو تولیدکنندگان مستقل را ملزم به دریافت مجوز دانست و از سوی دیگر، به پلتفرمهای بزرگ اجازه داد بدون پاسخگویی، روند خود را پیش ببرند.
اگر امروز نماوا مسدود شده، باید دید که آیا این اقدام، سرآغاز بازگشت همه بازیگران رسانهای کشور به حاکمیت قانون خواهد بود یا تنها یک برخورد موردی باقی میماند. فیلیمو و دیگر پلتفرمها نیز باید بدانند که “تافته جدابافته بودن”، نه در دنیای امروز رسانه مفهومی دارد، نه در ایرانِ امروز پذیرفته خواهد شد.