راضیه حسین زاده

هوش مصنوعی در حال حاضر مهم‌ترین اتفاقی است که جامعه بشری را درگیر خود کرده است. فناوری بی‌نظیری که می‌تواند در آینده‌ای بسیار نزدیک دنیا را دگرگون کند و تمام ابعاد زندگی بشر از جمله روحیات، خلقایت، سلامت فردی، شغل، محل زندگی، وسایل آسایش و آرامش، ارتباطات و … را در برگیرد. این فناوری جغرافیای سرزمینی یک ملت را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد. اما ظاهرا بی‌توجه به این موضوع در حال حاضر و صرفا با نگاهی هیجانی و ذوق‌زده در هر کجای کشور و با هر عنوانی همایش یا کنفرانسی در خصوص این موضوع در حال برگزاری است.

شاید یک روزی فاصله میان تخته سیاه و تخته‌های هوشمند بسیار زیاد به نظر می‌رسید اما امروز صحبت از تخته و معلم مجازی، تراشه ذهنی و…است. در گذشته وقتی به کسی طعنه زده می‌شد که قرص یا شربتی برای یادگیری به فرد وجود ندارد موجب استهزاء و تمسخر طرف مقابل بود، اما امروزه خیلی هم دور از انتظار نیست که یک تراشه با اطلاعات کافی و مرتبط با مغز انسان و تحت اراده او تمامی ‌مطالب عظیم را در خود جای داده و هر لحظه که انسان اراده کند قادر به استفاده از آن باشد. در این صورت آیا بسیاری از مشاغل دنیا نظیر پزشکی، معلمی و … تحت تاثیر قرار نخواهند گرفت؟

پرسشی که مطرح است اینکه، آیا موضوع هوش مصنوعی در حد فاصل تخته سیاه و تخته هوشمند باقی می‌ماند؟ یا ممکن است موج عظیم ایجاد شده تمام اراده‌های ما را دربرگرفته و همانند یک سونامی‌ عظیم به سمت نابودی ببرد؟

به نظر می‌رسد که در ایران هوش مصنوعی به عنوان یک ابزار مطرح است. به طور مثال جهت بهبود شرایط آموزش و یا موضوعات دیگر! اما پرسشی فراتر به ذهن می‌رسد که آیا این موضوع باعث وابستگی بیشتر ما در عرصه‌های مختلف نخواهد بود؟ چگونه باید یک نگاه کلان و راهبردی بدون شتابزدگی و توجه به مقتضیات هوش مصنوعی ارائه کرد؟

سوالات فوق، اساسی و پایه‌ای هستند و تا زمانی که پاسخ صحیحی برای آن‌ها یافت نشود ما یک مصرف‌کننده با وابستگی شدید خواهیم بود و این مسئله می‌تواند زیست اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، علمی ‌و اقتصادی کشور را در تمامی ‌ابعاد حکمرانی و مردمی‌ تحت تاثیر قرار دهد. پرسش دیگر این است که با ورود هوش مصنوعی به تمامی ‌ابعاد زندگی فردی و اجتماعی نیاز به آموزش چه خواهد شد؟

به نظر می‌رسد پاسخ این سوال و بسیاری از پرسش‌های دیگر که برخی از آن‌ها در متن فوق آمد بسته به نوع نگاه ابزارمحوری و یا علم‌محوری دارد. اگر دیدگاه ابزار محوری همانند آن چه که در بسیاری از کشورهای دنیا مرسوم است داشته باشیم قطعا تعلیم و تربیت افراد جامعه متاثر از دیدگاه‌های تحمیلی خواهد بود و ما ناخواسته جغرافیای ذهنی و حتی سرزمینی خود را در اختیار آن چه که وارد می‌شود، قرار داده‌ایم.

اگر به مثال تراشه ذهنی دقت کنید متوجه خواهید شد که طی کردن مراحل کنونی آموزش جهت یادگیری و تربیت  در آینده‌ای نه چندان دور بی معنی شده و فرد به سرعت تحت تعلیم آن چه که به او داده شده قرار می‌گیرد و در چنین شرایطی شکل‌دهی به هویت افراد در اختیار تفکر و ذهن تحمیلی است و هر طور که این تفکر تزریقی بخواهد افراد فکر می‌کنند، غذا می‌خورند، می‌پوشند و… اما اگر با نگاه علم محور به آن بنگریم خواهیم توانست از این مسئله یک فرصت عظیم برای تقویت هویت افراد و بهره‌مندی از ظرفیت‌های آنان جهت پیشرفت کشور استفاده کرد به طوری که تلفیقی سریع از توسعه علم و ابزار در سطح نخبگانی تا جامعه می‌تواند کمک کننده باشد.

همچنین باید توجه کرد که استفاده از هوش مصنوعی در ابعاد مختلف زندگی ناگزیر است، لذا باید تصمیم صحیح و راهبردی اتخاذ شود. البته ظاهرا نگاه مدیران دستگاه‌های دولتی به این موضوع صرفا بهره‌مندی در حد یک ابزار جهت سهولت در امور کاری است که این نگاه می‌تواند کشور را با مخاطرات جدی مواجه سازد.

در نتیجه حکمرانی نیازمند اتخاذ یک تصمیم قاطع بوده تا بتواند نجات‌بخش نسل حاضر و نسل‌های آینده با توجه به نقش آموزش باشد که در آن آشنایی جامعه و نسل کنونی کشور با این فناوری و نحو استفاده و گستردگی، تهدیدات و فرصت‌های بی‌شمار آن و شناخت صحیح آن به دور از استفاده‌های دم دستی می‌تواند گره گشای مسائل فردا باشد. ضروری است که در پایان مجددا به این مسئله اشاره کنیم که نباید نگاهی با تفاوت‌های تخته سیاه و تخته هوشمند به فناوری تحول آفرین هوش مصنوعی داشته باشیم در غیر این صورت بسیار متضرر خواهیم شد.

پست های مرتبط
پست های اخیر
برچسب ها