ینرسی موسسات آموزشی ما بسیار زیاد است، اما فشار تغییری که بهواسطه نوآوریهای موبایلی بر آن وارد میآید نیز گسترده است و در بیست سال پیش رو به نقطه عطفی خواهیم رسید.
کیفیت یادگیری که شما خود به دست خواهید آورد، از کیفیت یادگیری که از طرف معلم در کلاس درس دریافت میکنید، فراتر خواهد رفت. این وارونگی اتفاقی تهدیدآميز برای اتحادیههای معلمها و مدرسها خواهد بود، ولی این تغییر چیزی جز یک تصمیم هوشمندانه نیست.
فناوری موبایلی نکات آموزشی را تاثیرگذار میکند. اگر پزشکی بتواند بیماری از دیگر نقطهای در دنیا ویزیت کند، پس یک معلم هم نیز میتواند. زمانی که هزینه گرفتن معلم خصوصی 50 دلار برای یک ساعت تدریس باشد، بسیاری از خانوادهها توانایی پرداخت چنین هزینهای را ندارند، اما برای ساعتی سه تا پنج دلار، استفاده نکردن از این موقعیت سخت خواهد بود. دانش آموزان میتوانند از یک دانشجوی فارغالتحصیل در دهلی نو حساب، از پروفسوری در واشنگتن اقتصاد و از یک برنده جایزه نوبل در سویيس فیزیک یاد بگیرند. هماکنون با استفاده از لینکهای ویدئویی، معلمهای خصوصی از هند و چین در منهتن (Manhattan) نیویورک در حال درس دادن به دانشآموزان هستند و این روند درحال شتاب گرفتن است.
بسیاری از مدارس دولتی دارای نظم و انضباطی بیمار هستند و در برخی موارد حتی ترسناک. تقریبا نیمی از معلمهای تازهوارد بعد از پنج سال شغل دیگری پیدا میکنند و زمانی که معلمها در حال نجات دادن خود از این محیط هستند، شما نمیتوانید انتظار داشته باشید که والدین بخواهند فرزندان خود را به مدرسه بفرستند. بسیاری از مدارس خصوصی پر از بچههایی هستند که والدین آنها نمیخواستند آنها به مدرسه دولتی و عمومی بروند. تدریس در خانه هم با چنین پایانی روبهرو خواهد شد.
اگر شما پدر و مادری هستید که به چند فرزند خود در خانه درس (Homeschooling) میدهید، میتوانید از تبلت برای بهدست آوردن کتابهای درسی دیجیتال (flexbooks)، دانلود کردن سخنرانیها، دیدن ویدئوهای آموزشی و تهیه و تنظیم آزمونهای مختلف استفاده کنید. تبلت هم کلاس درس است و هم کمکی برای معلم. خانوادههایی که از روش تدریس در خانه استفاده میکنند، میتوانند مطالب مورد نیاز خود را از ميان هزارن نمونه نرمافزارهای یادگیری آنلاین، برنامههای درسی، سخنرانیهای صوتی و تصویری انتخاب کنند. هزاران سخنرانی قابل دانلود که توسط اساتید دانشگاه برای دانشجویان خود تهیه دیده شده، هم اکنون در فضای وب وجود دارد. بعضی از آنها از مدتها قبل درست شدهاند و مانند نامهای در بطری در وبسایتهای فراموش شده، رها شدهاند. کسی که روش تدریس در خانه را به کار میبرد، میتواند این منابع را پیدا کند، صحت و متناسب بودن آنها را بسنجد و از آنها در جای مناسب استفاده کند.
تدریس در خانه همچنین به والدین این اجازه را میدهد تا با سرعت یادگیری مغز همراهی کنند، کاری که مدراس نتوانستند. بهعنوان مثال، درست بعد از یک سخنرانی درسی، دانشآموزان میتوانند 70 درصد اطلاعات 10 دقیقه اول، و فقط 20 درصد از اطلاعات 10 دقیقه آخر را به ياد بیاورند. بنابراین کلاسهای 50 دقیقهای کارآمد نیستند و والدین میتوانند برای کمک به تثبیت اطلاعات در حافظه فرزندانشان جلسات را به کلاسهای 10 دقیقهای تقسیم کنند. به همین شکل، در بسیاری از سیستمهای آموزشی، آموزش زبانهای خارجی در دوره دبیرستان آغاز میشود، اما شواهد نشان میدهد که شما هر چه یادگیری زبان دوم را از سن پایینتر آغاز کنید، بهتر یاد میگیرد. اگر یک کودک انگلیسیزبان بین یک تا سه سالگی با زبان چینی آشنا شود، برای بقيه عمر، سمت چپ مغزش میتواند گرامر چینی را مانند زبان مادری تجزیه تحلیل کند و اگر تا 4 تا 6 سالگی صبر کنید، هر دو نیم کره میتوانند گرامر را تجزیه و تحلیل کنند.
ما در دورهای زندگی میکنیم که اقتصاد جهانی شده است و با سپری شدن هر سال، دانستن زبان چینی و زبانهای دیگر ارزشمندتر خواهند شد.
كم کردن هزینههای کالج و دانشگاه
من در یک خانواده متوسط متولد شدم. پدرم یک سرباز داوطلب بود که در نیروی هوایی خدمت میکرد و قصد داشت تا سرگروهبانی ارشد پیشرفت کند؛ بالاترین درجهای که یک نفر بدون مدرک کالج میتوانست به آن دست پیدا کند. وقتی من دوره دبیرستان را تمام کردم، دارایی خالص خانواده من 3000 دلار بود و من به موسسه فناوری ماساچوست (MIT) رفتم؛ جایی که شهریه سالانه 10 هزار دلار بود. من بدون کمکهای مالی اساسی توانایی حضور در چنین دانشگاهی را نداشتم. میتوانستم به کالج محلی بروم یا در دانشگاه ایالتی درس بخوانم، اما بدون کمکهای مالی نیروی هواییMIT گزینه کاملا غیرقابل دسترس بود. بنابراین بهصورت قراردادی استخدام نیروی هوایی شدم که به MIT بروم. ایالات متحده کشور ثروتمندی است و در آن سالها ثروتمندتر هم بود.
امروزه ما برای بالا نگهداشتن سطح سیستم آموزشی در حال ضعیف کردن خود هستیم. شهریهها از اواخر دهه 1950 میلادی، تقریبا با دوبرابر سرعت تورم افزایش داشتهاند، یعنی هر سال حدود 25/7 درصد، درحالیکه تورم سالانه حدود 35/4 درصد افزایش داشته است. در حال حاضر خانوادهها فشار زیادی را برای پرداختن هزینههای کالج و دانشگاه تحمل میکنند و زمانی که دانشجویان فارغالتحصیل میشوند، در بدهی فرو رفتهاند.
چرا با اینکه جامعه به تحصیلات عالیه بیشتر و بیشتر احتیاج پیدا میکند، هزینههای آن بسیار گزاف است؟
توضیحات زیادی براي اين موضوع وجود دارد؛ یکی از آنها حس رقابتی است که در ميان دانشگاهها وجود دارد. هر موسسه آموزشی تلاش میکند که تشخص بیشتری نسبت به رقبای خود بهدست آورد، بنابراین هرکدام در رقابتی بی انتها بیشتر و بیشتر برای تجهیزات و کارکنان هزینه میکنند. دلیل دیگر، نادیده گرفتن میزان این شهریههای بالا توسط دانشجویان است، زیرا احساس میکنند میتوانند وامهایی را که برای پرداخت شهریه میگیرند طی سالهای کمی برگردانند و بعد از برند دانشگاهی که در آن درس خواندهاند تا ابد بهرهبرداری کنند؛ زیرا برند دانشگاهی میتواند بسیار ارزشمند باشد.
از سال 1950، هزینه خدمات پزشکی، دندانپزشکی و حقوقی بهصورت موازی با هزینههای تحصیلات عالیه افزایش پیدا کرده است. تمامی این موارد شامل خدمات فردی میشوند که به سالها آموزش رسمی نیاز دارند.
هزینه استخدام یک کارشناس بورس تا اوایل دهه 1980 میلادی همراه با میزان افزایش تورم بالا رفت و سپس متوقف شد و شروع به سقوط کرد. دلیل روشن است: مردم دریافتند که میتوانند از طریق کامپیوترهای خود سهام بخرند و دیگر نیازی به آن کارشناسان آموزشدیده و حرفهای نداشتند. کاربران با فعالیت در بورس بهصورت آنلاین سرویس بهتری با هزینه بسیار پایینتر دریافت کردند.
در مورد آموزش عالی نیز با همین دگرگونی مواجه خواهیم شد.